من و عشقم و نی نی کوچولومون

مامان شکمو شده

سلام کوچولوی من......   عزیزه من امروز ۱۱ هفته و ۳ روزته یه کوچولو بزرگ تر شدی مامانی از مامانی برات بگم که تازگیا خیلیییییییییییییی شکمو شده دیشب خیلی دلم هوس کباب کرده بود....زودی رفتم زنگ زدم بابا جون برام بخره (البته همراه با یه کوچولو خجالت چون دو شب پیش برام خریده بود بلاخره شب وقتی اومد خونه رفتیم بیرون برام کباب خرید اینقدر با اشتیاق می خوردم که بابایی هم خندش گرفته بود بهش می گم من که شکمو نیستم نینی شکموئه ..... بند بند وجودم داشت لذت می برد از خوردن اینقدر خوشمزه بود که نگوووووووووو حالا امروز از صبح دلم دنبال همون کباب خوشمزه ی دیشبه خجالت می کشم باز به بابا جون بگم امشبم برام بخره اما بابا همیشه میگه ه...
2 آذر 1391

اولین نشونه

سلام کوچولوی من امروز ۱۱ هفته و دو روزته     غنچه ی من امروز می خواستم اولین نشانه ای که منو بابایت فهمیدیم که تو اومدی تو دلم رو برات بذارم وقتی فهمیدیم اینقدرررررررررررررر خوشحال شدیم که نگوووووووووووووووووو اولاش باورمون نمیشد هی می گفتیم یعنی جدی جدی الان نی نی وجود داره تو دلم اما بعدش که رفتیم سونو و صدای قلب نازتو شنیدم این قدرررر ذوق کرده بودم که نگووو (تیک تیک تیک ) اون موقع بود که واقعا حس کردم یه فرشته ی کوچولو تو وجودم در حال رشده   اینم اون نشونه ای که گفته بودم ...
1 آذر 1391

10 هفته و سه روز

سلام نی نی کوچولوی من   امروز ۱۰ هفته و ۳ روزته دیگه کم کم داری بزرگ میشی فسقلیه من شکم مامانی هم یکمی بزرگ تر شده بابایی هر شب روغن می ماله به شکمم که ترک بر نداره کوچولوی من دیشب وقتی دست گذاشتم رو دلم ضربان قلب کوچیکتو حس کردم به بابایی می گم بیا دست بزار رو دلم که ضربان نی نیمونو حس کنی اونم دستشو گذاشت رو شکمم اما هیچی حس نکرد بهم می گه تو خیالاتی شدی.......... اما باور کن من حست کردم عزیزم من می خوام عکس این هفته ی فسقلیمو بزارم کوچولوی من الان تو این اندازه ای هستی تو شکم من.......الهییییییییییییییی قربون اون دست و پای کوچولوت برم من               ...
25 آبان 1391

درد دل با نی نی کوچولوم

سلام کوچولوی مامان   امروز تو ۱۰ هفته و ۱ روزته عشقم الان دیگه یکمی بزرگ تر شدی مامانی اندازه ی یه توت فرنگی خوشگل من... ایشالا یه هفت ماه دیگه تو شکم مامانی رشد می کنی و بزرگ میشی بعدش میای بغل مامان بابا ما بی صبرانه منتظرتیم عزیزم نی نی کوچولیه من از بابات برات بگم که مااااااهه خیلی خوبه من عاشق باباییتم تو هم بیای دنیا عاشقش میشی امروز نتونستم نهار بپزم واسه بابایی اونم از سر کار رفته بود ملاقات دوستش تو بیمارستان وقتی اومد خونه گرسنه بود و تو خونه هم چیزی نبود که عشقم بخوره اینقدر عذاب وجدان گرفتم امروز که نگو بابات هم بیچاره به روی خودش نیورد و هیچی نگفت طفلکی.... ...
23 آبان 1391

بی صبرانه منتظر فردام....

آخییییییییییییییییش بلاخره این یه هفته تموم شد و فردا شوشو میاد از سفر   امروز دیگه کلی کار دارم باید تنبلی رو بذارم کنار و همه جا رو گردگیری کنم راستی نی نی کوچولومون امروز ۹ هفته و ۴ روزشه خدا رو شکر حالت تهوع ندارم ...فقط نمی دونم چرا اشتها به غذا ندارم اصلا تو این دو روزه یک کیلو وزن کم کردم..... من دیگه کم کم برم به کارام برسم...فعلا بااااااااااای ...
19 آبان 1391

9 هفته و 3 روز

سلام نی نی کوچولیه من ...امروز نه هفته و سه روزه که تو اومدی تو دلم گلابی خوشگلم خیلی خوشحالم که تو وجودمی عزیزم . دلم می خواد زودی این هفت ماه بگذره و تو بیای بغل مامان بابا....راستی شوشو دو روز دیگه میاد از سفر خیلی دلم براش تنگ شده بیا دیگه عزیزم نمی دونم چرا همش حس می کنم که گل پسری بی صبرانه منتظرم جنسیتت رو بدونم نی نی خوشگل نازم تا با بابایی بریم برات خرید کنیم ...
18 آبان 1391

اولین تاژیک من

سلااااااااااااام.... امروز ۱۵ مهره من روز ۱۳ مهر تازه فهمیدم که حامله ام....خیلی خوشحااااااااااالم والبته کمی هم مضطرب
15 مهر 1391
1